دروغ اینکه رکنآبادی با گذرنامهای دیگر به عربستان رفته بود ماجرا را پیچیدهتر کرد. معاون وزارت ارشاد درباره رکنآبادی گفته بود: «درواقع باید توجه کرد که ایشان تاکنون خوشبختانه جزو جانباختگان نبوده و البته جزو مجروحان حادثه هم نیست، بنابراین با فرض بر اینکه آنهایی که تاکنون وضعیتشان مشخص نشده اکثرا جانباخته هستند، ایشان نیز یا جزو جانباختههای حادثه است و یا در اختیار نیروهای امنیتی سعودی قرار دارد.»
درباره
حادثه منا اززوایای مختلف میتوان بحث کرد. اما رفته رفته ماجرای
غضنفررکنآبادی (سفیر سابق ایران در لبنان) پیچیدهتر میشود.
ماجرای مفقود شدن او از درجه اهمیت بسیار زیادی برخوردار
است. اووتنی چند از اعضای سپاه، نه در میان کشته شدگان هستند و
نه در میان مجروحان. حتی با بازگشت تعدادی از حجاج، مجروحان و
کشتهشدگان باز هم اسم آنها در لیست نیست. این مسئله گمانهزنیها
درباره دخالت نیروهای امنیتی عربستان و اسرائیل، در این واقعه را
افزایش میدهد. هر فردی که اندک توجهی به سیاست داشته
باشد، میداند که سفارت ایران در لبنان برای چند کشور
دارای اهمیت بسزایی است. اسرائیل، آمریکا و عربستان کشورهایی هستند
که چشمشان به این سفارتخانه است. این علاوه بر تروریستهایی است که لااقل
در چند سال اخیر تلاش کردند تا این سفارتخانه را مورد
هدف قرار دهند و رکنآبادی در آخرین اقدام تروریستی و
درحالی که رایزن فرهنگی ایران به شهادت رسید، نجات یافت.
دروغ اینکه رکنآبادی با گذرنامهای دیگر به عربستان رفته بود
ماجرا را پیچیدهتر کرد. معاون وزارت ارشاد درباره
رکنآبادی گفته بود: «درواقع باید توجه کرد که ایشان تاکنون
خوشبختانه جزو جانباختگان نبوده و البته جزو مجروحان حادثه هم
نیست، بنابراین با فرض بر اینکه آنهایی که تاکنون وضعیتشان مشخص نشده
اکثرا جانباخته هستند، ایشان نیز یا جزو جانباختههای حادثه است و
یا در اختیار نیروهای امنیتی سعودی قرار دارد.» (چهارشنبه ۸
مهر، خبرگزاری مهر)
با گذشت چند روز از این اظهارنظر و بازگشت حجاج و
برخی از اجساد، امیرعبداللهیان باردیگربرمفقود بودن
رکنآبادی تاکید و از پیگیری شدید ایران برای مشخص شدن
سرنوشت آنها خبر داد. (ایسنا، ۱۴ مهر)
ایران در دو روز
اول تلاش کرد تا موضوع گم شدن رکنآبادی رارسانهای نکند. این
کار درستی بود، اما چرا؟ اگر در روزهای اول ماجرای گم شدن او
رسانهای میشد، در صورت زنده بودن (که احتمالش وجود
دارد) به سرعت توسط سرویس اطلاعاتی عربستان و اسرائیل ربوده
میشد. ایران با مخفی کردن این موضوع تلاش کرد ابتدا از طریق
خود ایرانیها او را پیدا کند. اما بعد به ناچار ماجرا را
رسانهای کرد. و این نیز کار درستی بود. چراکه ممکن است تحت
فشارهای دیپلماتیک او را پیدا کرد. (انشاءا... زنده)
باید
توجه کرد که بخش اعظمی از ارتباطات ما با گروههایی همچون حزبا...،
حماس و انصارا... از سفارت ایران در لبنان اداره میشود. از همین
روست که میتوان اهمیت رکنآبادی را برای سرویسهای اطلاعاتی عربستان و
اسرائیل درک کرد.
تئوریهای ماجرا
به اعتقاد
نگارنده دو تئوری درباره این حادثه قابل طرح است. (پیشاپیش از
خانواده محترم این دیپلمات عذرخواهی میکنم)
اول حالت
بدبینانه: براساس این سناریو واقعه منا از اساس برای ربودن این
افراد طراحی شده است. آنها از تبعات آن هم به خوبی اطلاع
داشتند و از تقابل صریح با ایران استقبال میکنند. عربستان و
اسرائیل بازندگان بزرگ سیاستهای دو سال اخیر ایران هستند. آنها
در دو جبهه توافق هستهای و سوریه از ایران شکست سنگینی را متحمل
شدند. از همین رو تلاش میکنند ایران را وارد یک نزاع
حداقلی اما تنشبرانگیز، که بتواند دستمایهای برای اجماع جهانی
علیه ما ایجاد کند، فراهم کنند.
دراین پازل شکست داعش
نیز محتمل است. به عبارت دیگر سناریوی جنگ نیابتی نتوانسته کارایی لازم
را داشته باشد. لذا رویارویی مستقیم در دستور کار قرار گرفته
است. ایران هم نشان داد قصد ندارد در این ارتباط کوتاه
بیاید. موضع قاطعانه رهبری در نوشهر که رگههایی از تهدید
عربستان در آن وجود داشت، میتواند اتفاقات پیش رو را نمایان
کند.
دوم ربایش رکنآبادی: دراین تئوری دو حالت قابل
تصور است؛ اول اینکه او را در وضعیت مجروح شده، اما زنده ربوده
باشند. سرویسهای اطلاعاتی عربستان و اسرائیل با دریافت اولین
گزارشها متوجه ناپدید شدن رکنآبادی شدند و با یافتن او
در بیمارستان اقدام به ربودن او کردند. میتوان حدس
زد که شرایط آشفته منا که در آن هزاران نفر ناپدید شدند،
بهترین فرصت برای ربودن این دیپلمات با اهمیت را، برای این
سرویسهای اطلاعاتی، فراهم کرده بود.
دوم: ربودن پیکراو.
اماآیاپیکررکنآبادی برای سرویسهای اطلاعاتی دارای اهمیت است؟
باید گفت بله. اگر زنده رکنآبادی میتواند از نظر اطلاعاتی
برای آنها دستاورد داشته باشد، ربودن پیکر او و عدم
تحویلش به ایران نیز، میتواند ایران رادر وضعیت بلاتکلیفی قرار
دهد. نظیر اتفاقی که برای علی عسگری رخ داده بود و هنوز
ایران در بلاتکلیفی به سر میبرد.
درهمین رابطه بد نیست
توجه کنیم کار حفاظت از مناسک حج در اختیار شرکتی است با نام «المجال»
که وابسته به شرکت «G۴S» است. این شرکت از سال ۲۰۱۰ با سعودیها کار
میکند. از سال ۲۰۱۳ امنیت مناسک حج به آن سپرده شده بود. این
گروه از سال ۲۰۰۷ امنیت زندانهای اسرائیل را هم به دست داشته و
متهم است به نقض حقوق بشر به دلیل آزار زندانیان به خصوص
خردسالان. گاردین در همین زمینه گزارشی منتشر و از آزار و اذیت
۲۰۰ کودک فلسطینی پرده برداشت. فهم این مسئله که اسرائیل اداره
زندانهایش را به دست هر گروه نمیسپارد، مسئله پیچیدهای
نیست. در ژوئن سال ۲۰۱۴ این شرکت اعلام کرد به دلیل فشارهای
بینالمللی ظرف سه سال آتی به حضور خود در زندانهای اسرائیل
پایان میدهد. در آوریل ۲۰۱۴ ماهنامه آمریکایی «ونیتی فر» گزارش
جالبی درباره G۴S منتشر کرد. دراین گزارش این شرکت با عنوان
«کمپانی آشوب» نام برده شده که هرکجا دولتها
نمیتوانندیانمیخواهند نظم رابرقرارکنند، ازمعادن نفت آفریقا
گرفته تا فرودگاههای بریتانیاوتاسیسات هستهای آمریکا، G۴S وارد
میشود. مقراین کمپانی در لندن است وبه نوشته «ونیتی فر» سومین
کمپانی بزرگ خصوصی دنیا از نظر تعداد شاغلان به شمار میرود
وجالبتر اینکه بدانیم تعداد نیروهایش سه برابر ارتش بریتانیا
ست. با این تفاسیرسناریوی دوم محتملتربه نظرمیرسد. با این همه
بایدهمچنان امیدوار بود که رکنآبادی وچندعضو سپاه به
سرنوشت جاویداناثر حاج احمدمتوسلیان وعلی عسگری دچار نشوند.
ازسوی دیگردرصورت پیدانشدن آنها، میتوان انتظار داشت با
بازگشت «کامل» حجاج، رویارویی میان ایران و عربستان شدت بیشتری به
خود بگیرد.